شکوه قيام عاشــورا (قسمت چهارم)
شکوه قيام عاشــورا (قسمت چهارم)
ما امر به معروف مي كنيم ولي يكبار كه گفتيم گوش نداد مي گوئيم ول كن بابا به من چه، مثلاً يكبار مي گوئيم داداش سيگار نكش ديگر بعد رهايش مي كنيم بلند شو نمازت را بخوان نمي خواند مي گوئيم ول كن خسته شديم ما با يكي دو بار خسته مي شويم ببينيد برادرها و شما پدر تا كي بچه اش را مي برد دكتر؟ آنقدر مي بريم دكتر تا بچه خوب شود هيچ پدر و مادري نمي گويد من يك قرص به او دادم خوب نشد بگذار بميرد شما اگر يك جايي گير كني يك بار داد نمي زني اينقدر داد مي زني تا يك راه نجاتي پيدا كني قندي را كه مي خواهند بشكنند اگر يكبار قندشكن را زدند قند نشكست نمي گويند قند را توي كوچه بيندازيم اگر ميوه درختي را ديدي كه نرسيده شاخه اش را نمي شكني آنقدر صبر مي كنيم تا برسد آنقدر قند را مي زنيم تا قند بشكند آنقدر تبر مي زنيم تا چوب بشكند آنقدر به دكتر مراجعه مي كنيم تا مريض خوب بشود اگر بيماري داري و نسخه اي دست طرف بود دو تا داروخانه بسته بود برنمي گردي بگويي من رفتم هفت هشت تا داروخانه بسته بود شما بهتر است كه ديگر بميري حتي از شهرستانها هم باشد تاكسي تلفني كرايه مي كني خودت را به آب و آتش مي زني از شهر ديگر از بيمارستان ديگر پزشكي ديگر... اينطور نيست كه بگويي آقا من گفتم گوش نداد تا آخرين نفس... كربلا همه چيزهايش آخرين بود آخرين نفس، حالا شما آموزشهاي نظامي هم ديده ايد يك چيزي برايتان بگويم.
مي گويند رزمنده خوب اين است كه سه تا آخرين توي او باشد آخرين نفر، آخرين نفس، آخرين فشنگ، يعني اگر كسي را گرفتند هنوز فشنگ داشت پيداست كه خوب نجنگيده هنوز فشنگ داشته گير كرده است اگر نفسي داشتي و اسير شدي پيداست كه خوب دفاع نكرده اي يعني بايد گرفتار بشوي كه ديگر نفسي نباشد اگر باز نفراتي داشتي باز معلوم مي شود كه حق اش را انجام نداده اي، رزمنده اي خوب است كه سه تا آخرين داشته باشد آخرين نفر آخرين نفس، آخرين... و در كربلا سه تا آخرين بود آخرين نفر علي اصغر را هم دادند آخرين فشنگ وهب در كربلا شهيد شد سر وهب را انداختند پهلوي مادرش كه داغ ببيند مادر نگاهي به سر كرد و گفت ما چيزي را كه در راه خدا داده ايم پس نمي گيريم دو مرتبه از سر پسرش بجاي قلوه سنگ استفاده كرد و سر را انداخت توي كلــه كسي، يعني حتي از سر بچه شان بجاي فشنگ استفاده كردند.
آخرين نفس، امام حسين آن آخرين دقيقه و لحظاتي را هم كه در گودي قتلگاه بود كه يكي دو دقيقه بعد سر از بدن مطهرش جدا مي شد فرمود به زن و بچهي من كاري نداشته باشيد يعني دفاع از ناموس دفاع از غيرت، آخرين، امتحان هوش، آخرين نفس، آخرين نفر، آخرين فشنگ، الان توي ارتش هاي دنيا اين سه تا آخرين نيست بسياري از ارتش ها تسليم مي شوند با اينكه هنوز فشنگ دارند با اينكه هنوز نفر دارند با اينكه هنوز نفس دارند كربلا براي قويترين ارتشبدهاي دنيا تابلو است ما بايد افتخار كنيم خوب اين حرف را از كجا مي گويي؟
حرفي كه مي زنم روايتي است كه در بحار است در زيارت امام حسين داريم (و تنكر المنكر) تو جلوي منكر را گرفتي (بقلبك و لسانك علي حسب طاقتك و امكانك) الان امكانات زياد است ولي مطالعه نيست كتابخانه زياد است ولي آيا مثلاً طلبه هاي امروز ما... حالا اول از خودم بگويم كه نگويند قرائتي به ما حرف مي زند مثلاً الان طلبه هاي امروز ما بيشتر باسواد هستند يا طلبه هاي قديم؟ علماي امروز باسواد هستند يا علماي قديم؟ الان همه علماي امروز سر سفره كتابهاي قديم ها مي نشينند؟ يعني با چراغ پي سوز صدو ده جلد كتاب بحار مجلسي نوشت كه بنده پاي پرژكتور حال مطالعهي ده جلد آنرا ندارم با الاغ صلــه رحم مي كردند كه حالا همه فاميل ماشين دارند با هم قهر هستند همه توي جيب شان تلفن همراه است وسيلهي ارتباط هست اما خودشان ارتباطي با هم ندارند وسيله اش هست خودش... مهر بزرگ است نماز نمي خواند، مسجد بزرگ است نماز خوان نيست، كتابخانه هست مطالعه نيست، امكانات حرف اول را نمي زند حرف اول را جوهر آدم مي زند (ما توي مملكت مان مشكل مان دو تا چيز است 1- كت و شلواريي هايي مي خواهيم كه خون رجايي توي بدنشان باشد 2- آخوندهايي مي خواهيم خون سيدحسن نصرالله و خون نواب صفوي و حضرت امام (رحمه الله عليه) توي بدنشان باشد جواهر داشته باشند آدم اگر جوهر داشته باشد هيچي نداشته باشد موفق است ولي اگر آدم همه امكانات را داشته باشد خودش ذاتش جوهر...) جوهر مثل چاهي است كه خودش آب داشته باشد اگر چاه خودش آب داشته باشد منطقه را آب مي دهد اما اگر چاه خشك باشد هي با لوله آب توي آن بريزند فايده اي ندارد خود طرف بايد جوهر داشته باشد آدم اگر سخاوت داشته باشد روي موكت افطاري مي دهد سخاوت نداشته باشد همهي اتاق هايش قالي ابريشم است سال مي آيد و مي رود يك گرسنه روي آن سير نمي شود جوهر سخاوت غير از اتاق پذيرايي است.
21- توجه به تاريخ، اين يك ارزش است امام سجاد (عليه السلام) مي فرمايد توي راه كه مي رفتيم كربلا (خرجنا مع الحسين) با حسين از مكه خواستيم بيائيم كربلا (فما نزل منزلاً) هر منزلي كه پياده مي شديم براي استراحت (و لا ارتحل منه) و هر منزلي كه مي خواستند از منطقه اي كوچ كنند چه آنوقتي كه مي نشستند و چه آنوقتي كه مي رفتند (ألا ذكر يحيي بن زكريا و قتله) در هر نشست و حركتي ياد حضرت زكريا مي افتاد چون مردم سر حضرت يحيي را بريدند بخاطر اينكه زن فاحشه اي علاقمند شده بود اين كشته بشود مثلاً مي گفت بعضي از مردم به قدري نا اهل هستند كه براي رضاي يك زن فاحشه سر پيغمبر را مي برند آنوقت اينرا هي مي گفت اينكه امام حسين در هر نشست و برخاستي مي گفت مي خواهد بگويد توجه به تاريخ يعني اي كساني كه با من هستيد ممكن است براي رضاي يزيد بن معاويه سر من را هم ببرند يعني تاريخ تكرار مي شود.
اينكه آدم توجه به تاريخ داشته باشد خيلي خوب است يك جوان امروز مي گويد آخر اين چه بساطي است نه ازدواجي، نه مسكني، نه شغلي، نه چي، نه چي، اين كلاسهايي كه توي دانشگاه مي گذارند اگر از من بپرسند بهترين درس براي دانشجو براي دبيرستاني براي طلبه چيه مي گويم بهترين درس اين است كه اين مشكلاتي را كه فرمانده و مربي داشته است و مرجع تقليد مشكلاتش را گاهي براي باقي ها بگويد شنيدن مشكلات قصه را حل مي كند خيلي مهم است.
يكي از مراجع از من پرسيد كه من مي خواهم براي طلبه هايم موعظه كنم چه موعظه كنم؟ گفتم موعظه نمي خواهد در طلبگي بدبختي هم كشيده اي؟ گفت بله، گفتم خاطرات بدبختي ات را بگو مي گويند اِه پس آقامان هم يك همچين مشكلاتي را داشته است ديگر برايش آرام مي شود آرام مي شود قرآن به پيغمبر (صلي الله عليه و آله) مي گويد «فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنْ الرُّسُلِ» الأحقاف/35 صبر كن، مشكل است؟ تمام انبياي قبل از تو هم حوصله كردند طوري نيست. (مكه يكي گفت هِ هِ گفتم چيه؟ گفت گم شده ام؟ گفتم خوشا به حالت، گفت چرا؟ گفتم تو تنهايي گم شده اي ما با كاروان همه با هم گم شده ايم اصلاً خنديد راحت شد. مي آيد پيش من مي گويد حاج آقا قرائتي يك جواني دارم ليسانس است فوق ليسانس است مي شود براي ايشان شغل اداري... مي گويم توي فاميل خودمان جمعيتي داريم كه هم ليسانس هستند و هم فوق ديپلم هستند يكي شان را نتوانسته ام استخدام كنم قانوناً استخدام هم نشدند مي گويد بچه هاي خودت استخدام نشدند؟ مي گويم نه والله نه باالله بچه هاي خودم مدركشان هم بالاست استخدام نيستند وقتي مي فهمد كه خودم چند تا بچه دارم هيچكدام استخدام نيستند... من هم بالاخره توي مملكت عنواني داريم قديمي ترين معاون وزير توي جمهوري اسلامي من هستم هيچ معاون وزيري سابقه اش از من بيشتر نيست از اول انقلاب معاون وزير بوده ام همه بچه هايم هم ليسانس دارند استخدام هم نشده اند اين وقتي... مي گويد قربانت بروم خداحافظ شما يعني وقتي... راحت مي شود اين اول فكر مي كند كه بچه هاي من همه يك جايي دستشان بند است بعد بچهي خودش روي دستش مانده است بگوئيم آقا من هم اين مشكل... مي گويد آقا من مشكل دارم مي گويم خوشا به حالت مي گويد چرا؟ مي گويم من چهار تا مشكل دارم تو يك مشكل داري اينكه انسان ياد ديگران بيفتد طوري نيست خدا به پيغمبرش مي گويد «قُلْ إِنْ أَدْرِي» الجن/25 به مردم بگو من بلد نيستم تا من طلبه اگر سوالي از من كردند بگويم آقا بلد نيستم چون پيغمبر گفت بلد نيستم من راحت شدم اگر من بگويم بلد نيستم خواهند گفت كه آقا شيخ سواد ندارد؟ باسمه تعالي سواد ندارم مي خواهي بگويي چه؟ وقتي، توجه به تاريخ... بابا بزرگترها گفتند بلد نيستم انبياي قبل هم صبر كردند به اين آقاي مرجع تقليد گفتم مي شود شما يكي از خاطره هاي بدبختي ات را براي من بگويي؟ گفت يكبار مي خواستم غسل كنم پول نداشتم هر چه اينطرف و آنطرف رفتم پول نداشتم به حمامي بدهم به آن آقاي حمامي گفتم مي شود من ساعت ام را پهلوي شما گرو بگذارم من غسل كنم مي گفت ساعتم را پهلوي حمامي گرو گذاشتم رفتم غسل كردم گفتم خوب اينرا به طلبه ها بگو كه اگر بي پول هستند غصه نخورند. اين خيلي شيرين است توجه به تاريخ، مثلاً اينهايي كه توي جبهه ها بوده اند اينهايي كه ايثار كرده اند اينهايي كه... آنوقت قرآن خيلي از اين حرفها زده است) مي گويد «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ» مريم/16 نگذار تاريخ مريم كهنه بشود «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ» مريم/41 پيغمبر تاريخ ابراهيم را بگو تا الگوي مردها باشد تاريخ مريم را بگو تا الگوي زنها باشد چه سختي هايي كشيدند.
22- استفاده از تمثيل: مثال زدن، آقا مثل غوغا مي كند يكي از دوستان اين سخنراني هاي الان دههي سوم است كه سخنراني مي كنم بيست و پنج سال است كه توي تلويزيون هستم سخنراني هاي هفده سال را گوش كرده ضرب المثل هايش را در آورده است طنزهايش را در آورده خاطراتش را در آورده هر كدامش يك كتاب شده است آنوقت تمثيل خيلي غوغا مي كند خود شما اگر بدانيد يك ضرب المثل بزنيد بسياري از مشكلات حل مي شود. صلواتي بفرستيد.
مرحوم مطهري زمان شاه در يكي از استانها سخنراني مي كرد موضوع بحث اش اين بود كه اگر كسي سي سالگي چهل سالگي پنجاه سالگي گناه كرد چرا قرآن مي گويد «خَالِدِينَ فِيهَا» البقرة/162 تا ابد توي جهنم مي سوزد، خوب اگر خدا عادل است ما ده سال كه گناه كرده ايم ده سال بسوزيم چرا ده سال گناه كرده ايم مي فرمايد جاودانه... ايشان يك بحث علمي داشت كه خلاصه اش اين بود كه جزا اگر قراردادي باشد مي شود چانه زد مثلاً مي گويند آقا هر كس از چراغ قرمز رد شد فرض كنيد كه ده هزار تومان بيائيم بگويئم آقا ده هزار تومان چيه و چيه چانه بزنيم ده هزار تومان را پنج هزار تومان كنيم چون قراردادي است چيزهاي قراردادي را مي شود چانه زد و پائين آورد اما چيزهايي كه طبيعي است شما دو ليتر هم گريه كني فايده اي ندارد مثلاً شما خمير شور داده اي به نانوا نانوا زده به تنور نان شور به تو مي دهد حالا دو ليتر گريه كن اگر به اندازه اقيانوسها هم گريه كني اين خمير شوري كه داده اي جز نان شور نيست زاويه قائمه است حالا همه اساتيد رياضي بنشينند پاي زاويــه قائمه گريه كنند زمين حركت مي كند حالا گاليله را آوردند گفتند غلط مي كني كه زمين حركت مي كند بگو زمين حركت نمي كند گفت حركت نمي كند ولي تو حركت خودت را بكن چيزهاي طبيعي با التماس و چانه تغيير نمي كند خلاصه ايشان بحث كرد كه جزا گاهي قراردادي است مي شود بحث كرد گاهي طبيعي است و قابل چانه زدن نيست دندان شما سفيد است حالا مادرت دو ليتر گريه كند كه من مي خواهم دندان بچه ام قهوه اي باشد فايده اي ندارد آب جوش داغ است، بالاخره فرمايشات ايشان كه تمام شد من ديدم كه بعضي هنوز يك چيزي توي مخ شان هست همه درست نفهميدند با اينكه ايشان خيلي زحمت كشيد من گفتم حضرت استاد اجازه مي فرمائيد من بيايم بغل شما يك ضرب المثل بزنم؟ مرحوم مطهري فرمود بيا بالا رفتيم بالاي آن بلندي رفتم گفتم هر كس حرف استاد را فهميد الحمدلله رب العالمين هر كس حرف استاد را نفهميد چرا ما چند سال گناه مي كنيم اما تا ابد مي سوزيم؟ جواب، شما يك دقيقه با چاقو مي زني توي چشم ات تا ابد كور هستي گناه شما يك ثانيه كوري دائمي است. تمثيل خيلي خوب است.
(عرض كنم به حضور شما كه صبح با يك كسي صحبت مي كرديم كه... مي گفت شما چرا روي خاك سجده مي كنيد، اشكالي دارد شيعه نماز خودش را بخواند سني هم نماز خودش را بخواند كار به هم نداشته باشند وحدت شيعه و سني يعني وحدت در هدف ديگر حالا هر يك لباسي مي خواهد بپوشد آزادش بگذاريد اختيارش با خودش است ديدم اين چانه مي زند گفتم حالا كه چانه مي زني من يك مثال مي زنم ببين شما اگر مريض شوي يك قرص ات را يك دكتر بگويد بخور يك قرصي را دو تا دكتر مي گويد بخورد شما اگر مريض باشي از كدام قرص ها مي خوري؟ با هم بگوئيد، مي گوئيم آن قرصي كه دو تا دكتر... ما اگر به خاك سجده كنيم دو تا دكتر مي گويند نمازت درست است هم دكترهاي شيعه هم دكترهاي سني اما اگر روي قالي نماز بخوانيم يك دكتر مي گويد نماز تو درست است يك دكتر مي گويد نمازت درست نيست حالا من روي سنگ سجده مي كنم دليل خيلي... اصحاب پيغمبر هم همينطور، بنابراين استفاده از مثل خيلي خوب است مي گويد خدا عادل است مي گوئيم بله، مي گويد اگر خدا عادل است اين زهر مار چه خاصيتي دارد؟ زهر مار سالي يك نفر را مي كشد مي گوئيم زهر مار در جاي خودش خوب است قرآن يك آيه دارد مي گويد خداوند در هستي نمره نوزده و نيم خلق نكرده است «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» السجدة/7 آنچه خدا آفريده نمره اش بيست است بنابراين نمي توانيم بگوئيم زنها ناقص هستند قرآن مي گويد زنها هم جزو كل شي هستند مرد هم بيست است بچه هم بيست است همه چيزي نمره اش بيست بگويي، بگويد آقا زهر مار چه بيستي اي دارد مي گويم زهر مار در جاي خودش نمره اش بيست است مثل آب دهان كه در دهان نمره اش بيست است بعد اگر پرت شد تف مي شود و بد مي شود اگر تف بد بود معنايش اين نيست كه آب دهان هم بد باشد هر چيزي را بايد در جاي خودش نمره بدهد زهر مار در بدن مار نمره اش بيست است بله جا بجا... ابرو روي چشم نمره اش بيست است چرا؟ براي اينكه خورشيد مي خواهد بتابد روي چشم اين ابرو جلوي فشار نور را مي گيرد كه نور به چشم بعد اگر ابرو بيايد اينجا ممكن است نمره اش صفر باشد.)
امام حسين در مسير راه چند تا مثل زد استفاده از تمثيل، اول فرمود (خط الموت علي ولد آدم مخط القلاده علي جيد الفتات) مرگ براي بشر مثل گردنبند توي گردن عروس است اين خيلي است... گردنبند نه توي سينــه هر زني توي سينــه عروس، (محط القلاده) قلاده يعني گردنبند (علي جيد الفتاه) گردنبند توي سينهي دختر، امام حسين چه ديدي دارد كه مرگ را اينقدر زيبا مي بيند يا مي فرمايد دنيا چيزي نيست مثال دنيا مثال ظرف آبي است كه مي شورند دمر مي كنند يك مقدار آب توي كاسه مي ماند فرمود دنيا پهلوي آخرت مثل يك مقدار آبي است كه ته ظرف مي ماند يا مثلاً مي فرمايد شما من را بكشيد اما بدانيد كه بعد از من شما ديگر روز خوشي نمي بينيد مگر به مقداري كه (يركب الفرس) يعني به اندازه سوار شدن به اسب يعني لحظات كمي را به شما خوش خواهد گذشت بعد جنايتكاراني بر شما... كساني بر شما حكومت خواهند كرد كه دمار از روزگار شما در خواهند آورد مثل مي زند به سوار شدن اسب مثل مي زند به آبي كه ته ظرف مانده است مثل مي زند گردنبند يك روز فرمود چيزي به قيامت نيست مرگ يك پل است سعي كنيد از اين پل رد شويد قصه حل است تشبيهات و تمثيلاتي كه امام دارد.
23- شهادت براي هدايت: الان مي گويند امام حسين شهيد شد تا گناهان ما بخشيده بشود خوب اين عقيده شبيه عقيده مسيحي ها است كه مي گويند عيسي را به دار آويختند كه گناهاي مسيحي ها بخشيده شود او فداي ما شد ما همه غرق گناهيم يك حسين داريم شما نماز نمي خواني نخوان روزه هم مي خوري بخور، فحش هم مي دهي بده، ربا هم مي خوري بخور، فقط روز عاشورا بيا عزاداري كن اين شهادت براي اين است كه خداوند همه گناهان ما را ببخشد؟ اينطور نيست شهادت براي هدايت است از كجا مي گويي؟ در زيارت اربعين امام حسين داريم (وبذل مهجته مهجه) خونش را بخشيد براي چي (ليستنقذ عبادك من الضلاله) تا عباد را از گمراهي بيرون بياورد (والجهاله) مردم را از جهل بيرون بياورد (والعمي) مردم را از كوري بيرون بياورد (والشك و الارتياب ) مردم را از شك و ريب بيرون بياورد (ألي باب الهدي) امام حسين شهيد شد تا مردم چشم شان باز بشود، رئيس حكومت اسلامي كي بايد باشد؟ بيت المال بايد دست كي باشد؟ گاهي وقتها انسان يك عملي را انجام مي دهد كه مردم را متوجه كند امام حسين شهيد نشد براي فقط ثوابش، شهيد بشود براي شفاعتش، البته ثواب دارد شفاعت هم مي كند همه درست اما هدف امام حسين هدايت بود.
نترسيدن بدون هيچ امكاناتي، يك چيزي برايتان بگويم ابوالفضل دست راستش جدا شد بعد هم دست چپش، مي دانيد وقتي دو تا دستش افتاد چي گفت؟ الله اكبر، حالا بوش يا آمريكا ايران را تهديد كنند ايرانيها پاي روضه اي نشسته اند كه ابوالفضل فرمود، چي فرمود؟ وقتي دو تا دستش قطع شد، فرمود (يا نفس) اي نفس ابوالفضل (لا تخش من الكفار) از كفار نترس، يعني آنوقتي كه ... ما الان تمام امكاناتي كه دنيا دارد به لطف خدا داريم تجربهي جنگ را داريم ايمان داريم، جوان داريم، اسلحه داريم، توليد اسلحه داريم، عقل داريم، اتحاد داريم، فرمانده عادل مجتهد داريم، اگر هيچي نداشته باشيم، آب نداشته باشيم مشك هم پاره بشود دو تا دست هم نداشته باشيم تازه ابوالفضل از كربلا پيغام داد گفت آنوقتي هم كه دو تا دستت قطع شد يعني هيچ هيچ هيچ، هيچ امكانات دفاعي اي نداري باز هم بگو (لا تخش من الكفار) از كفار نترس اصلاً علت اينكه آمريكايي ها و صهيونيست ها بودجه اي گذاشته اند براي يك مشت اساتيد دانشگاه كه اين شيعه چي است؟ چون ما تمام دنيا را آرام كرديم اين شيعه توي استخوان است منصور دوانقي مي گفت ما همه جا را گرفتيم اين امام صادق (عليه السلام) توي گلويمان است نه مي آيد بيرون نه مي شود آنرا قورت داد الان استخوان توي گلوي جنايتكارها الان لبنان دارد مي شود بچه هاي فلسطين هستند ايران هستند اين چيه؟ اين روضه مهم است جوانهاي... مي خواهم بگويم روضه مال قديمي ها نيست روشنفكرهاي ما تحصيلكردگان ما بايد ايام عزاداري بنشينند و بگويند عجب! ابوالفضل هيچي نداشت باز هم گفت نترس آنوقت تو همه چيزي داري باز هم مي ترسي (يا نفس لا تخش من الكفار) اينها را... روي علماتها اينها را بنويسند من غصه مي خورم هم از مسجدها غصه مي خورم هم از هيئت ها، مسجدها مي روي كاشي كاري نوشته هيچ جني نمي تواند يك متر آنرا بخواند روان بنويس آقا خط كوفي است به من چه كه خط كوفي است سيخي است ميخي است من پول از مردم بگيريم احياء خط كوفي آنوقت جوانهايمان نفهمند كه اين چيه؟ اسرار نماز را قشنگ بنويس يك جوان هم كه آمد دو دقيقه ديگر كه آقا مي آيد براي نماز اين دو دقيقه اسرار نماز را بفهمد اگر بناست پرچمي بلند بشود بگوئيم كه چي است رمز اينكه ايران مي گويد از آمريكا نمي ترسيم چون ابوالفضل دارد و ابوالفضل هم اين پيام را داده است پيام ابوالفضل را دنيا هم بداند دنيا هم در مقابل آمريكا شاخ و شانه مي كشد منتهي نمي خواهند كه ما بفهميم عكس آورده اند توي خيابان پنجاه متر خوب اين چي توي آن هست هيكل، پيامش چيه؟ نمي دانم چيه، عكس كه پيام ندارد تفكر پيام دارد شما يك عمامه بزرگ سر من بگذرا عمامه بزرگ كه پيام ندارد ببين من چي مي گويم عكس ابوالفضل را قاب مي كنند چهل متر در هشتاد متر فرض كنيد، اين يعني چه؟ ببينيد پيام ابوالفضل چيه؟ فرمود هيچي ندارم اما از دشمن نمي ترسم اين مكتب است يك بچه دبيرستاني يك دانشجو همه اين را ياد بگيرند بيمه مي شوند اصلاً اينرا حفظ كنند (يا نفس لا تخش من الكفار) دو تا كلمه حفظ كنيم. (فما الموت الا قنطره) مرگ پل است حفظ كنيم.
(خدايا، عجب مكتبي داريم، اينكه مي گويند مكتب اسلام غني است اين است حالا اين يك جمله است قرآن هر حرفش يك نكته دارد حالا اين همه شعرش يك نكته دارد من دارم تفسير مي نويسم گاهي مي رسيم به اينكه يك واو يك پيام دارد يك الف پيام دارد نون آن يك پيام ديگر دارد همه اش پيام است مثلا مي بينيم كه خدا يكجا يكبار قسم خورده است بعضي جاها خدا دو تا قسم خورده است بعضي جاها خدا سه تا قسم خورده است بعضي جاها چهار تا قسم خورده است بعضي جاها پنج تا قسم خورده است بعضي جاها يازده تا قسم خورده است آنوقت هر كدام از اينها يك كد دارد آنوقت آنجاهايي كه يازده تا قسم خورده است گفته «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» الشمس/9 يازده تا قسم مي خورد مي گويد رستگار كسي است كه تزكيه باشد نگو فلاني فلاني خوشبخت است خانه و ماشين و تلفن دارد متكبر است به كسي سلام نمي كند فلاني يك كيلو طلا دارد بله ولي دو سال است كه با دختر عمه اش قهر است دختر بي طلايي كه با دختر... دختر با دختر پسر با پسر، يعني صلهي رحم براي ما ارزش است نه طلا وگرنه شما سه كيلو طلا داشته باش توي دلت هم كينه باشد «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا» اين قصهي انسان سازي و خودسازي و تربيت به قدري است كه خدا به آن يازده تا قسم خورده است به هر چيزي يا يك دانه قسم خورده است يا دو تا يا سه تا يا چهار تا يا پنج تا تنها سوره اي كه يازده تا قسم خورده است براي اينست كه بگويد اصل تربيت است تعليم و تزكيه افرادي هستند كه مدركشان بالاست ولي آدم نيستند تحصيلكرده است مغرور است متكبر است حسود است، اينها حساب دارد.)
منبع: درسهایی از قرآن
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}